Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «ایمنا»
2024-05-04@07:26:10 GMT

اینجا دختر، پدر را در آغوش گرفته است

تاریخ انتشار: ۳۱ مرداد ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۵۲۰۹۸۲

اینجا دختر، پدر را در آغوش گرفته است

عمه بالای سر دخترک سه ساله می‌رود اما چیزی جز سر جدا شده پدر در بدن آغوش بدن بی‌جان دختر نمی‌بیند و همینجاست که صدای یازهرا (س) در خرابه طنین‌انداز می‌شود.

به گزارش خبرنگار ایمنا؛

پرده اول:

عصر عاشورا رسیده و دختری از خیمه‌ها بیرون آماده است؛ با تعجب به اطرافش نگاه می‌کند و به خون‌های جاری شده بر زمین خیره است؛ پیرمردی از راه رسید، شاید به این قصد که گوشواره‌های او را بکشد اما او دردانه حسین (ع) بود و تا پیش از این جز عزت و احترام چیزی ندیده بود و نمی‌دانست قصد او چیست اما نگرانی در چشم‌هایش موج می‌زد و می‌گفت: آقا؛ عمو و پدرم را ندیدی؟ عمویم قد بلندی داشت و وقتی می‌خواست از خیمه برود، مشکی بر دست داشت؛ قول داده بود برایمان آب بیاورد اما نیامده، اگر او را دیدی بگو رقیه گفت آب نمی‌خواهم، بگو خودش بیاید کافی است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

پیرمرد پیش از این هم نام رقیه را شنیده بود و می‌دانست او دردانه حسین (ع) و نوه زهرا (س) است و بی‌معطلی به سمت او حمله کرد تا گوشواره‌هایش را بکشد.

پرده دوم:

کاروان به راه افتاده بود و زینب (س) داغی سنگین بر دل داشت اما اکنون او فقط زینب (س) نبود؛ او در این لحظات باید نقش علمداری عباس (ع)، غیرت حسین (ع)، رشادت علی‌اکبر (ع)، شجاعت قاسم (ع) و.... را یک‌تنه ایفا می‌کرد و اجازه نمی‌داد زن و بچه‌ها حس کنند دیگر حسینی نیست، عباس رفته و علی‌اکبر اربا اربا شده است.

در میان مسیر زینب (س) سراغ دردانه برادرش را می‌گیرد اما او را نمی‌بیند؛ زینبی که تا الآن کوه صبر و شجاعت بود، با نگرانی می‌دوید و رقیه را صدا می‌زد و از دور، کنار بوته خاری چهره‌ای آشنا دید؛ جلو رفت، می‌دانست قرار است بهانه پدر را بگیرد و زینب (س) پاسخی نداشت.

می‌دانست دلتنگ برادر شده اما نمی‌دانست چه بگوید و می‌دانست دلش برای بازی با عمو عباس تنگ شده اما چطور می‌گفت دیگر عباسی نیست که با تو بازی کند.

پرده سوم:

کاروان به شام رسیده و آل‌الله را در گوشه‌ای از خرابه جای داده‌اند؛ هر از چندگاهی از گوشه و کناری صدای ناله‌ای بلند می‌شود و زینب سراسیمه به سمت آن‌ها می‌رود تا مبادا یزیدیان از این صدای گریه‌ها هلهله به راه بیندازند.

رقیه چند ساعتی را به گریه گذرانده بود و در نهایت به خواب رفته است؛ گریه‌های این سه‌ساله خودش روضه‌ای در خرابه به پا کرده و حالا که خوابیده بود، خیال زینب (س) راحت است اما ناگهان صدای گریه بلندی تن‌ها را به لرزه انداخت؛ صدا آشنا بود و انگار رقیه بیدار شده است؛ بی‌تاب‌تر از قبل بود و نوای «یا ابتا یا ابتا» دلشوره‌ای عجیب بر دل زنان می‌اندازد.

پرده چهارم:

هرکاری می‌کنند آرام نمی‌شوود و انگار صدای هلهله از کاخ به گوش می‌رسد اما از جایی به بعد همه کلافه شده و کاری از دست کسی بر نمی‌آید و اینجا بود که خبر رسید رقیه را آرام کنید تا چیزی برای او بیاوریم؛ رقیه (س) می‌شنود و می‌گوید جز پدرم همه‌چیز برایم بی‌معناست و آن فرستاده یزید بلند بلند می‌خندد و با پارچه‌ای که در دست دارد در برابر رقیه می‌نشیند و حالا یک رقیه بود و پدر.

نمی‌دانست از اینکه آرزوی چند روزه‌اش برآورده شده خوشحال باشد یا...

زنان وقتی بدن کبود رقیه (س) را می‌بینند، بدنی که به پدر نشان می‌دهد؛ نوای یا علی (س) سر می‌دهند و حالا خرابه شام، دست کمی از کوچه‌های مدینه ندارد؛ همان لحظاتی که زهرا (س) هم پشت در علی (ع) را صدا می‌زد.

دیگر همه آن‌هایی که آنجا حضور دارند، در برابر رقیه (س) کم آورده‌اند؛ می‌گویند شاید با پدر حرف بزند و آرام شود که همین‌طور هم شد؛ دیگر صدای آن سه‌ساله به گوش نمی‌رسد و وقتی بالای سر او می‌روند، می‌بینند گوشه‌ای آرام گرفته اما این سکوت حاکم بر خرابه دقایقی بیشتر طول نمی‌کشد.

زینب (س) بالای سر رقیه (س) می‌رود اما چیزی جز سر جدا شده پدر در بدن آغوش بدن بی‌جان دخترک سه‌ساله نمی‌بیند و همینجاست که صدای یازهرا (س) در خرابه طنین‌انداز می‌شود.

کد خبر 681738

منبع: ایمنا

کلیدواژه: حضرت رقیه حضرت رقیه در واقعه عاشورا حضرت رقيه س روضه حضرت رقيه درباره شهادت حضرت رقیه پنجم صفر حب الحسین یجمعنا تاریخ شهادت حضرت رقیه شهادت حضرت رقیه محرم و صفر شهر شهروند کلانشهر مدیریت شهری کلانشهرهای جهان حقوق شهروندی نشاط اجتماعی فرهنگ شهروندی توسعه پایدار حکمرانی خوب اداره ارزان شهر شهرداری شهر خلاق سه ساله

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.imna.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایمنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۵۲۰۹۸۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

درخواست موشکی امام جمعه باشت از جانشین فرمانده سپاه پاسداران

امام جمعه باشت از جانشین فرماندهی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی خواست که یک موشک را به‌نام سردار شهید مهدی درخشان نام‌گذاری کنند.

به گزارش خبرگزاری ایمنا از کهگیلویه و بویراحمد، اجلاسیه ۹۲ شهید شهرستان باشت، صبح امروز_ پنجشنبه، سیزدهم اردیبهشت_ با حضور سردار علی فدوی جانشین فرماندهی سپاه پاسداران، استاندار کهگیلویه و بویراحمد و خانواده‌های معظم شهدا و گروه‌های مختلف مردم در شهر باشت برگزار شد.

حجت‌الاسلام امید گنجه‌ای امام جمعه شهر باشت در ابتدای این مراسم با اشاره به جایگاه و مقام شهدا بر اساس آیات و روایات گفت: شهید سه منزل را تجربه کرده است آن سه منزل قلب پدر و مادر، معرکه شهادت و آغوش پروردگار است.

وی افزود: شهید از آغوش مادر به آغوش خداوند عروج کرده و جایگاه شهید قلب مادر و آغوش خداوند است.

گنجه‌ای گفت: در کتب تاریخی از پهناور بودن شهرستان باشت سخن به میان آمده‌است، این شهرستان از رودخانه پل بریم، اشکفت شاه تا شوش طول دارد و منطقه خان‌احمد باشت مسیر عبور امام رضا (ع)، است و من از این شهر بزرگ، شهر انسان‌های مدیر و کسانی که تمدن داشتند، سخن می‌گویم.

وی با بیان اینکه مدیریت در ذات فرزندان این شهرستان است، خاطرنشان کرد: از همه کسانی که شبانه‌روز برای برگزاری این اجلاسیه تلاش کردند، تشکر می‌کنم.

امام جمعه باشت در پایان از سردار فدوی جانشین فرماندهی سپاه پاسداران درخواستی داشت و گفت: سردار شهید مهدی درخشان، سردار بزرگی بود و به تعبیر خیلی‌ها او پدر موشک دریایی بود، درخواست من این است که موشکی یا یکی از تجهیزات موشکی سپاه را به‌نام این شهید نام‌گذاری شود.

کد خبر 750004

دیگر خبرها

  • نویسنده ادبیات نوجوان باید مخاطب را با توانمندی هایش آشنا کند
  • بازگشت زندانی جرایم غیر عمد به آغوش خانواده
  • انتشار اولین ویدئوی کامل و دیده نشده از لحظه پیدا شدن یسنا
  • طرح/ با مهر معلم آمدم تا اینجا
  • شهید حجت‌الله یوسفیه بعد از ۳۹ سال به آغوش وطن بازگشت
  • لحظه بازگشت یسنا به آغوش مادرش
  • فیلم| بازگشت پیکر شهید دفاع مقدس پس از ۳۷ سال انتظار به آغوش خانواده
  • درخواست موشکی امام جمعه باشت از جانشین فرمانده سپاه پاسداران
  • تجلیل از دانش آموز وظیفه شناس کوچصفهانی
  • فیلم| اینجا اشترانکوه است؛ آلپِ ایران